خواندن چگونه تعریف می شود و انواع مشکلاتی که در اختلال خواندن دخیل هستند.
از آنجاییکه محققان خواندن، خواندن را به شکل های متفاوتی تجربه می کنند، ویژگی های متفاوتی را برای تعریف خواندن در نظر می گیرند.
خواندن، توانایی رمزگشایی علایم نوشتاری به صورت صداهای گفتاری است.( گاف،1972)
خواندن، توانایی درست عمل کردن در آزمون های استاندارد است. ( برفتی، گلدمن و هوگابورام، 1979)
خواندن توانایی تکمیل فرم مالیات بر درآمد است. ( نورشکات، 1970)
خواندن توانایی اتخاذ یک دیدگاه است. ( آندرسون و پیچرت، 1978)
خواندن، توانایی کاهش تردید است.( اسمیت، 1971)
خواندن، توانایی تشخیص اطلاعات ناهمگن است. ( مارکمن، 1979؛ موسنتال و کامیل، 1991)
تعاریف
دو تعریف اول بر جنبه های مکانیکی تر خواندن تاکید می کنند که خطوط چاپ شده بر روی صفحه به زبان گفتاری تبدیل می شوند. و بدین وسیله مطالب درک می شوند. در عوض در تعاریف بعدی بر استفاده ی خوانندگان از از تفکرات سطح بالاتر برای استنباط معانی خطوط چاپ شده تاکید می نماید.
تعریف پایین جامع تر بوده و بین جنبه های مکانیکی و سطح بالاتر خواندن تعادل برقرار می کند. ( موسسه ی ملی سواد آموزی ایالات متحده، موسسه ی ملی رشد انسان و سلامت کودک، و وزات آموزش و پرورش)
بر طبق این تعریف خواندن عبارت است از:
سیستم پیچیده استنباط معنی کلمات چاپ شده که مستلزم همه ی موارد زیر است.
- مهارت و اطلاعات درک چگونگی ارتباط واج ها، یا صداهای گفتاری با مطالب چاپ شده.
- توانایی رمزگشایی کلمات ناآشنا.
- توانایی خواندن روان.
- داشتن اطلاعات و دامنه ی لغات کافی برای درک بهتر مطالب خواندن.
- رشد راهبردهای فعال مناسب برای ساختن معنا از حروف چاپ شده.
- ایجاد و حفظ انگیزه ی خواندن ( موسسه ی ملی خواندن و نوشتن، 2003).
مولفه های اصلی خواندن
همانطور که تا کنون در بحث تعریف خواندن به طور ضمنی اشاره شد، خواندن دوو مولفه ی اصلی دارد:
رمز گشایی (decoding) ، درک مطلب (comprehending)
رمزگشایی جنبه ی مکانیکی تبدیل حروف چاپ شده به زبان گفتاری یا به معادل های زبان گفتاری است. درک مطلب به جنبه ی سطح بالاتر آن اشاره دارد که از طریق آن، افراد معانی را از زبان استنباط می کنند. همه ی متخصصان اتفاق نظر دارند که هدف نهایی خواندن، کسب اطلاعات، دانش، لذت یا دیگر فواید سطح بالاتر است. اما در چگونگی رسیدن به این اهداف نظریه های متضادی وجود دارد. این نظریه های مختلف در توصیف شایستگی خواندن بر مهارت های مختلف تاکید دارد. نظریه ای که بر تلاش زیاد خواننده تکیه دارد، بیشتر به مولفه های مکانیکی و واج شناختی وابسته است. در حالی که نظریه ی اکتشافی بیشتر به معنا شناسی و نحو یعنی مولفه ی درک مطلب وابسته است.
امروزه، اغلب صاحبنظران معتقدند که مولفه های اصلی خواندن رمزگشایی(تلفظ کردن، یعنی تبدیل خطوط کج و معوج به کلمات) و درک مطلب ( استفاده از مهارت های بانی افراد برای درک فراورده های رمزگشایی) می باشند.
گوف و تانمر(1986) مولفه های اصلی خواندن را در فرمول ساده زیر تلفیق کرده اند:
خواندن = رمز گشایی (ضربدر)درک مطلب.
و حالا داستان ماشین کل – زبان……. .
یکی از اعضای باشگاه زبان الفبای یونانی را می دانست و سفر کوتاهی به یونان داشت. او در بازدید از مناطق مخروبه گم شد، اما مردی یونانی را پیدا کرد که انگلیسی بلد بود. متاسفانه این مرد نابینا بود. و نمی توانست علامتهای جاده را بخواند. مرد پیشنهاد کرد که : اگر شما می توانید، علامت ها را بخوانید تا من شما را راهنمایی کنم. با وجود اینکه این زن علایم یونانی را به زبان گفتاری می توانست تبدیل کند، اما معنی آنها را نمی دانست. از طرف دیگر، با وجود اینکه مرد نابینا بود. و نمی توانست علایم را بخواند، اما زبان را می فهمید. آن زن مطالب را رمزگشایی می کرد و آن مرد مطالب را درک می کرد. آنها با یکدیگر یک ماشین کل-زبان را تشکیل داده بودند.
مولفه های دیگر خواندن
با این حال خواندن مولفه های دیگری نیز دارد. هر مولفه، زیرمولفه ها و عوامل دیگری را شامل می شود. به عنوان مثال، جنبه ی رمزگشایی مستلزم این است که دانش آموزان درباره ی حروف، دستورالعمل خواندن و چگونگی ترکیب صداها با یکدیگر، اطلاعات داشته باشند. درک مطلب آنچه شخص رمزگشایی کرده نیز شامل زیرمولفه هایی است. برای مثال بتواند به سوالاتی که در جمله است پاسخ بگوید. قادر باشد جملات را به اندازه ی کافی در ذهن خود نگه دارد. تا بتواند آن را به مرحله ی اجرا درآورد. دانش آموز به جنبه های مرتبط با آنچه آموخته بپردازد و بر جنبه های هرچند علاقه مندی اش که با موضوع اصلی ارتباطی ندارد توجه نکند. وقتی دانش آموزان مهارت های اصلی رمزگشایی را در حین تحصیل فرا نگیرند،. اغلب روشهای دیگری را برای حل معمای خواندن پیدا می کنند.
سپهر باهوش ما
سپهر توانسته بود بعضی افراد من جمله والدینش را قانع کند که واقعا می تواند بخواند. او هنگام مراجعه کلاس سوم بود. او در دیکته و خواندن کلمات جدید بسیار مشکل داشت. سپهر در خواندن و نوشتن کلماتی که درسشان را خوانده بود کمتر به مشکل برمی خورد.
آزمون
سپهر تمامی درسهای کتاب فارسی اش را حفظ بود و کلمات را از شکل کلی آنها و حدس معنایی می خواند. به طوری که کلمات مجزا که در جمله نبودند را با حدس نسبت به حروفی که بلد بود می خواند. به عنوان مثال کلمه ی سرسبز را سرباز یا سوسمار را سماور می خواند.
بررسی
سپهر در مرحله ی آگاهی آوایی و رمزگردانی حروف مشکلی نداشت و صرفا با اشکال در ترکیب در تمامی سطوح با مشکل روبه رو بود. حافظه ی بینایی به شدت عالی او باعث شده بود این ضعف را جبران کند و از آنجاییکه در سنین ابتدایی مخزن واژگان نسبتا کمی تدریس می شود این مشکل چندان به چشم نیامده بود. و برای رفع مشکلش از اطلاعات عمومی زیاد، حافظه ی قوی و انگیزه ی موفقیت اش بهره می گرفت.
توصیه ها
با استفاده از روش مهندسی یادگیری که استوار بر روشهای درمان اختلال خواندن بودند، سپهر توانست پس از گذشت 8 جلسه بر اختلال خواندن غلبه کند. اختلال دیکته نویسی وی با تمرینات رمزگردانی و رمزگشایی ناپدید شد. و سپهر هر ناکلمه ای (کلمات بی معنی) و حتی چندبخشی را پس از اتمام هشت جلسه می توانست بخواند.
ادامه مقاله در مورد بررسی به تفکیک سطوح خواندن و انواع مشکلات مربوط به آن در هریک از این سطوح و مطالعه کیس موردی بارگزاری خواهد شد……
1 نظر
تو یه کلمه بخوام بگم فوق العادس..به شدت کاربردیه این دوره و سرعت آموزش رو به شدت افزایش میده ..